- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
هر کس هرآن چه دیده اگرهرکجا تویی یعــــنی کـــه ابتدا تویی و انــــتها تویی در تو خـــدا تجـــلی هــر روزه می کند « آیینــــه تمــــام نمـــای خـــدا » تویی میلاد تو تولـــد توحیـــد و روشنی است ای مــــادر پدر! غرض از روشنا توئی چیزی ندیــــده ام که تو در آن نبوده ای تا چشم کــــار مــی کند ای آشنا ! تویی پیچـــــیده در سـراسر هستـــی نــدای تو تنها صدا بمـاند اگــــر، آن صـدا تویـی
: امتیاز
|
سرود ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
زیـبــا جشن ولادت نــور دل طاهـا باشد نام زهــرا روشنـگــر تاریکی دلـها باشد این کوثر پیغمبر و خدیجه کبــری باشد صلوات زهــرایـی را همه با هم کنیم آوا الـلـهــم صـلّ عـلــی فــاطـمــة و ابـیـهــا و بعلـهـا و بنیـهـا و سرّ المستـودع فیـها یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه (2) ****************************** مبارک است بر شـیـعـیـان تولد دخت احمد عـصمت حق آمد دنیا، آیینه حـی ســرمد خنده نشسته بر لب و روی زیبای محمد بگو که یا رسول الله عیدی بده به جمع ما الـلـهــم صـلّ عـلــی فــاطـمــة و ابـیـهــا و بعلـهـا و بنیـهـا و سرّ المستـودع فیـها یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه (2) ****************************** خوبان همه در رتبه چون غلام تو یا فاطمه عیـن کـلام کبـریا ، کـلام تو یا فـاطـمه ما شیعه ایم از رحمت مدام تو یا فـاطمه محبوبه ذات خدا ، ملیـکه ارض و سما الـلـهــم صـلّ عـلــی فــاطـمــة و ابـیـهــا و بعلـهـا و بنیـهـا و سرّ المستـودع فیـها یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه (2) ****************************** تــاج ولایت شما تا به ابد بـر سر ماست گــواه عــاشقی ما همیشه چشم تــر ماست این جان ناقابل هدیه، بهر روز مادر ماست شما هم ما را دعا کن تا که شویم اهل تقوی الـلـهــم صـلّ عـلــی فــاطـمــة و ابـیـهــا و بعلـهـا و بنیـهـا و سرّ المستـودع فیـها یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه (2)
: امتیاز
|
سرود ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
پخش سبک به گل طلعت او هر دو جهان زیبا شد ذکر جان و دل ما سوره ی اعطینا شد عصمت کبری خوش آمــد خوش آمد بضعه ی طاها خوش آمد خوش آمد یــاور مــولا خــوش آمــد خوش آمد امّ ابـیـهــا خــوش آمــد خوش آمد امّ ابیها یا زهرا (۳ ) سیدتی یا فاطمه ********************************** آمده فاطمه غرق شعف شد هر دل رحمت خاص خدا گشته به عالم نازل روح مـنـاجــات عــالــم یــا زهــرا قبله ی حـاجــات عالم یــا زهــرا کـعـبـه و میـقـات عالم یــا زهــرا مــادر سادات عــالـــم یــا زهــرا امّ ابیها یا زهرا (۳ ) سیدتی یا فاطمه ********************************** سائلِ دربه درِ بی سروپا را بطلب دل ما تنگ مدینه شده ما را بطلب مـهــر تو در سرشت ما یــا زهــرا پــاکی سـرنــوشت مـا یــا زهــرا قسم به رضوان و جنت ، که باشد تــربت تـو بـهـشت مــا یــا زهــرا امّ ابیها یا زهرا (۳ ) سیدتی یا فاطمه ********************************** به لب اهل سما، کوثر و هم تبارک است جشن میلاد گــل یــاس نبی مبارک است ای همه ی هست طاها؛ یــا زهــرا مـظـهــر آن حی یکـتــا؛ یــا زهــرا مــادر مـهـربــانی هــا؛ یــا زهــرا ملیـکـه ی ارض و سما؛ یــا زهــرا یا زهرا یا فاطمه (۳) سیدتی گل حیدر ********************************** عصمت ذات خدا دیده گشوده به جهان خـنــده از مقدم او بر لب هر پیر وجوان شفیعه ی مـحـشر آمد خــوش آمد حـبـیـبــه حـــیــدر آمد خــوش آمد به نخل عصمت بر آمد خوش آمد عــزیــز پـیـغـمـبـر آمــد خوش آمد یا زهرا یا فاطمه (۳) سیدتی گل حیدر ********************************** فاطمه یا فــاطمه ذکر دل اهل ولاست روضه و جنت ما ، مدینه و کرببلاست ما همه مدیونت هستیم یــا زهــرا بر سر راهت نـشـستیم یــا زهــرا دل به ولای تو بـسـتیم یــا زهــرا فـدای حـسـیـنـت هستیم یــا زهــرا یا زهرا یا فاطمه (۳) سیدتی گل حیدر
: امتیاز
|
سرود ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
از کــرم تو فــاطمه عمری زیر دینم دعــای تو باعث شده نــوکر حسـیـنم دل،دلِ بیتاب من ، نور تو مهتاب من فخر من اینه فقط ، حسینت ارباب من فاطمه یا فاطمه، فاطمه یا فاطمه (۲) **************************************** ساقی کوثـر حـیدره کوثــرش تو هستی هرکی حسینو دوست داره مادرش توهستی عشق تـو دیـن مـنـه ، مُهر جـبین مـنـه ریشه ای از چادرت ، حبـل المتین منه فاطمه یا فاطمه، فاطمه یا فاطمه (۲) **************************************** دست گــدایــی منــو لطف بی کرانت دل هــوایـی مـنــو قـبــر بی نـشـانت این آرزوی منه، با اشک و با زمزمه وعــده ی دیــدار ما، تو حـرم فاطمه فاطمه یا فاطمه، فاطمه یا فاطمه (۲) **************************************** یا فاطمه این قلب من، بسته با تو عهدی من میخوام کربلا باشم، درحضورمهدی یا حضرت فــاطمه ، این خواهش قلـبمه تذکره مو امضا کـن، میخوام برم علقمه فاطمه یا فاطمه، فاطمه یا فاطمه (۲)
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
جلوه گاه عصمت و معـیار ایـمان فاطمه روح و جان مصطفی محبوب جانان فاطمه مظهر اوصاف ذات کردگار ذو الجـلال در رضای و در غضب مرآت یزدان فاطمه احـمـد مـخـتــار آمـد عـطـا از کــردگار هست او را کوثر و خیر فراوان فاطمه طاهره، روح و زکـیّه، نام او باشد بتول حـانـیـه، صدیقه، عـذرا، مهرتابان فاطمه راضیه هــم بر قضا و بر رضای کبریا زین سبب مرضیه باشد نزد جانان فاطمه نـوریه، منصوره، حورا، مریم کبری بود سیــده، مـحـدثـه، مـام امـامـان فــاطـمـه نــور زهرا می درخشیـده به هنگام نماز عرشیان را اختر و شمس فروزان فاطمه مــریـم و آسیــه فـخـر بـانـوان عـالـمـند لیک آن دو چون قمـر خورشید تابان فاطمه اُسوه صبر و شهامت، عـزت و آزادگی هـم مجاهـد در ره اسلام و قرآن فـاطمه با خـدیجه گفتگو قبل از ولادت می نمود مام را هم مونس و هم نور چشمان فاطمه گر نبودی مرتضی کـفوی برای او نَـبُـد یاور و هم رزم آن یعسوب ایمان فاطمه گفت پـیـغـمـبـر فـدای او بـود بــابـای او پارۀ تن مصطفی را، روح و ریحان فاطمه در بر معـبود یکـتـا آن دُر نیکو سرشت روح پاکش خاشع و هم جسم لرزان فاطمه پــارســا و زاهــد آن ذرّیـه خیـرالـبـشـر مـقتدا بر زاهدان و پـارسـایان فــاطـمـه مستمـدان را بُـدی او دلنـواز غـمـگسـار در قـیامت هست شافع بر محبّان فاطمه رخت نو پوشید او را مصطفی بهر زفاف داد آن را در ره حق، بـیـنوایان فـاطـمه زیوری کان هدیه از دخت گرام حمزه بود کـرد انفاق، اُسوه نیکی و احسان فاطمه در سخن گفتن چو پیغمبر نبودی جز بتول در فـضـایل وارث ختم رسولان فاطـمه مهر افزون داشت او برهمسر خود مرتضی یـاور آن شهـسـوار دین و ایـمان فاطمه بهترین وصف زنان حفظ حجاب وعفت است باشد این از گـفـته های جاودان فــاطمـه در حیا و شرم بودی بی نظـیر آن پاکدل از علی هم رنج ها می کرد پنهان فاطمه خطبـۀ غـرّای زهــرا بر کـمال او گـواه آسـمــان معرفت را مــاه تـابان فـاطمه آفــرینش جملگی صنع خدای قادر است غــایت آن طـاعت حق در بـیان فاطـمه جملۀ توحـید را تأویل نَـبوُد جز خلوص هست تأویل خلوص و متن ایمان فاطمه نورقرآن ساطع وشرع خدا را ناطق است پیروان را می رساند تا به رضوان فاطمه بــوسه بر دستش پیمبر زد ز روی احترام نزد او محبوب تر از جمله خوبان فاطمه آه از بــیــداد هـا و ظـلـم هـا بـی شـمـار دید بعد از مرگ پیغمبر به دوران فاطمه صورت زهرا کبود از سـیلی ناپاک شد چهره ازهمسر همی می کرد پنهان فاطمه محسنش مقتول و پهلویش ز ضرب در شکست درمیــان آن در و دیــوار نـالان فاطـمه در جوانـی دیـده از دنـیای فانی بست او شد شهید اندر ره معشوق و جانان فاطمه عاشقـا گر حُبّ زهرای بتولت بر دلست پیروی کن از مـرام فخر نسوان فـاطمه
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
تو ای جــمــادی دوم سلام بر مــاهت سلام بر تو و بر قدر و عزت وجاهت بگرد ای شده چـشـم ملک قــدمگاهت بگرد ای هـمه دست خدا بــه همراهت وان یکاد بخوان روی حق تماشا کن وضـو بگیـر ز کوثـر ثـنای زهرا کن خدای عزوجل مظهـرت مــبارک باد الا رسـول خـدا کــوثـرت مبـارک باد خدیجه! دخت پدر پرورت مبارک باد علی ولـی خــدا! همسرت مبارک باد خدا بـه قلب رسـول خدا صفا بخــشید تمام هستی خود را به مصطفی بخشد الا محـمـد، امــروز کــوثـــرت دادیـم نـمــاز آر که زهــرای اطهرت دادیم قسم به قدر که از قدر بـهـتـرت دادیم نکــوتـر از پـدران تـو دخترت دادیم چه دختری که پدر پروراست یا احمد! تمام نسل تو زین دختر است یا احمد! جـمـال غیـب الهـــی شــده تمـــاشایی به چشــم پاک محمد به حُسن زهرایی هــزار مـرتبــه بــر او ســلام زیبایی امیـن وحــی به خاکش کند جبینسایی خدا به ختم رُسُل داد کـــوثر خود را فقط نـه کوثـر، روح مطهـر خود را نبی گرفته در آغوش هم چنان جانش به خنده گفت که جان پدر به قـربانش خـدای عــزوجـــل آمــده ثنـــاخوانش زمـــینـیــان و ســـمـاواتیان مسلمـانش تمـام سوره ی فرقان و نورطلعـت او به صنع خویش ببالد خدا ز خلـقت او پیمبران! همه در مکـه ازدحــام کنید بـه حـــــرمت قـــدم فاطــــمه قیـام کــنید از ایـن ولادت و مولـود احترام کنید به مادرش همه از جان و دل سـلام کنید زهی خدیجه! که روح مطهر آوردی تـو از دل صـدف نور! گوهر آوردی چه دختری که خداوند کوثرش خوانده علـی ولی خــــدا رکن دیگرش خــوانده بهشت نیـز بهـشت پــمبـرش خوانـده پیمبر از شرف و قــدر، مادرش خوانده عجیب نیست که مام نبوتش خــوانند دوازده حجج الله، حـجــتش خــوانـند چه زهرهای که خداوند خوانده زهرایش گــرفتـه چشـم خـدا نـور از تـماشایش دعــای نــور بــود آیـــتــی ز سیمایش ســلام دائــم پیـغـمـبـــــران گـوارایـش نبی به حجره ی نورانیاش سلام کند به پیش پـاش به امــر خــدا قیـــام کند رخش صحیفه ی نوراست وسین فرقان است نه بضعـه ی نبـوی بلکه برنبی جان است خدا گواست که مهرش تمام ایمان است زبـان فـضـهٔ او هــم زبـان قـرآن است شنیدهایـد به هـر خــــلوتـی و انجـــمنی نگفت فضه ی او جـز کلام حق سخنی الا که دخـتــر یــاسین و مــام طاهایی امـیـنه، طاهره، صدیقه، زهره، زهرایی ائـمـهانـد همـه گــوهـر و تــو دریــایی فقــــط نـه مــــادر ســادات، مـادر مایی که بر زنان جنان سروری کند جز تو؟ که بهر شیعه ی تو مادری کند جز تو؟ تو مـادر همـه خوبــان روزگاری تـو تو اختــیار قیــامت به دســــت داری تو تو در وجـود رسـول خــدا قراری تو تو در دل هــمگــان صاحب مــزاری تو تو جان ختم رُسُل هستی و ابوالحسنی تو مـادر همـه پیغمبـران، تو پنـج تنی تو مرغ حقّی و توحید آشـیانه ی توست بهشت قرب خـداوندگار خانه ی توست نشان کعبه ی دل قبـربی نشانه ی توست سلام گـرم محـــمد بـه آستانه ی توست درود خــالـق هستی به روح پاکت بــاد ســرشک دائم «میثم» نثــار خاکت بـاد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
شـب فــرخـنـدهٔ مـیـلاد زهـراسـت فـروغ مـعـرفت ازمکــه پـیداست خــدا امـشب در رحـمـت گـشـوده غــــبــار از دیـــدۀ خــاتــم زدوده مـلائک در سـمــا تـسبیــح گـویان خـلایق در زمین تــوفیـق جـویان ســرور رحــمـة للـعالــمین اســت پیام آور ز حق روح الأمین است مـحـمـد! سِــرّ حـق را کـس نـداند حبـیـبـا حــق ســلامت می رسـانـد دو چشمت روشن از دیدار زهــرا بـهــشـت آئـیـنـه رخـســار زهــرا چــه زهــرا شـاهکـــار آفــریـنـش حیــا و معـرفـت او را گــزیـنـش چه زهــرا جـلــوۀ جــذاب هـسـتی چه زهـرا تـرجـمان حـق پـرستی چه زهرا آن که طاووس جنان است عـروس بــی مثـال آسـمـان است چه زهــرا از پـیـمـبـر یادگاراست زنـان را بهـتـرین آمـوزگار است چــه زهـــرا هـمـســرشـاه ولایـت مـــدال ســیـنــۀ خـــتــم رســالـت چه زهـرا کل هستی را دلیل است ارادتـمـنـد کـویش جـبـرئیـل است اگر یک لـحـظـه لبـهــایش بخـنـدد خــدا درهــای دوزخ را بــبــنــدد عجب گسترده خوانی حضرت دوست که عـالم ریـزه خوار سفرۀ اوست جهان مست از می گل فام زهراست علی خود جرعه نوش جام زهراست نـگـیــن زهـد در انـگـشـتر اوست عــفـاف و معـنویـت زیور اوست فــدک دیـبــاچــه ای از خاطـراتش جـهـان ســیـراب از آب فـراتــش قــمــر شــرمـنـده از انوار رویش جـهـانـی بـسـتـهٔ یـک تـار مـویش حــیــا در حـیـطــۀ کاشانه اوسـت ولا در چــار چـوب خـانـۀ اوست زلال اشــک در پـیـمــانــۀ اوست عـلـی هــم سـاقــی میـخانۀ اوست که زهرا خود؛خود آموز خدائیست خـدا را کـی دگـر با او جـدائیست قــیــام قــائــم از هـنـگـامـۀ اوست شـفـاعــت اولـیـن بـرنـامـۀ اوست چــو رو بــر آتش دوزخ بـگـیـرد بـه پـاس حـرمـتـش آتـش بـمـیـرد الا ای دخـــتــر خـتــم رســــالــت تـو را ســوگـنـــد بـــرشـاه ولایت تو گر مــا را نـبـخـشی وای بر ما بـه روز واپـسـیـن ای وای بر مـا غــلام درگـهــت خوش زاد هسـتم بـه امــیـد شـفـاعــت شــاد هـسـتم
: امتیاز
|
مدح حضرت زهرا سلام الله علیها ( زبانحال حضرت)
من کيم جان جهان ممدوحه جان آفـرينـم مـادر توحـيد و بـانـوی سماوات و زمينم کوثر و تطهير و قدر و هل اتی و يا و سينم من کيم زهرای اطهر؛ دخت ختم المرسلينم لاله ای بودم که دائم بود نیـش خار با من کس نمی داند چه کرده شعله های نار با من
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
اي جلوه گاه رحمت يزدان خوش آمدي اي فيض بخش عالم امکان خوش آمدي يــزدان زخلقت تو به عــالــم دميد جان اي مظهر عنــايت رحمان خـوش آمدي زهــرايـي وبـتــولي وريحانه ی رسول اي برترين زجمله نسوان خـوش آمدي
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
تا آن زمان که گـردش این روزگار هست تا آن زمان کـه روز وشبی برقرار هست وقتی گدا شدن بـه در دوست عاشقــیست پس درتمام عمر به هــر لحظه کـار هسـت مــــا ظــــاهـراً اگـر چه خدارا ندیـده ایم امـا یــــقیــن کــه جلـوه ي آییــنه دار هست معــــنی یـاس یک کلمه هست ومـادراسـت همــــسایه ي همیــشه ي قرب خــداست او او مـثـل اسوه ي حسنه بـهر مــردم است ما دستمان به رتـــــبه زهــــرا نمی رسد زن بـا نــــگاه فاطمه عـــنوان گرفته است با رمز نام فاطـــــمه قرنــــي را بـــــپا کند
: امتیاز
|
مدح حضرت زهرا سلام الله علیها
تا آمـدی کـمـی بنـــشینی کـنــارمــان تقـدیراشاره کرد بـه کم بـودن زمـان از روی خاک با کمی اکراه پا شـدی رفتی وضو گرفتی از اشراق و بعد از آن هجده نفس کشیدی ورکعت به رکعتـش نزدیک تر شدی به خودت، ذات بی نشان میخواستی جلـوه کنی بر زمـین ولی توحید غیرتی شد و بـردت به آسمان ازعصر جاهلیت آن ها تــورا گرفت دادت به درک ناقص این آخرالزمان حالا هزار سال پس از تورســیده اند اهـل زمــین به قسمت جذاب داستان جایی که آسمانبه زمین رزق مـیـدهد از سفـرۀ نگـاه تو، بانـوی مهـربان! درکوچه های ساکت ومرطوب شـهرما حس می شـود حضور شما مــوقع اذان اما هـنــوز منظـره ی بکــر خـالــقی که وا نـشد به دیـدن تو چشـم دیگــران این شعر را بگـیر و برای فرشـته ها با لهـجـۀ خـدا وصدای خــودت بـخـوان
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
بر عــالم ســرمــا زده گــرمــا دادند خورشیدترین! تو را به دنیا دادند با سجده و سجاده چهل روز گذشت تا عــاقبت آن سیب خـدا را دادنــد مــفــهــوم حــقــیــقـی حـیــاتی بـانو! با تو به زمین معنی ومـعـنا دادنـد تا اینکه به ســوی آسمـانها بپــریــم با نــام شـمــا به بـالـمــان پـا دادند ای قـبـلـه ی لـبـهـای محـمـد زهــرا سر سبزی طـوبـای محمـد زهــرا تسبـیـح خـدا که از ازل می کـردی سجـده به هو عـزو جل می کردی در لحـظه ی ناب سحـر هر جـمعه یــاد همه ی اهـل محــل می کردی با شهـد نگــاه مهــربـانت هــر روز تـلخـی زمانه را عـسـل می کردی لبخنـد که می زدی همه غــم ها را در چشم علی چه زود حل میکردی یـک دست به آسیــاب سنگی با درد با دست دگــر بچه بـغـل می کردی زحمت کش خــانه ی عـلی یا زهرا مهتــاب شبـانه ی عـلــی یا زهــرا توفاطمه هستی وکسی کـوثـر نیست از رتـبـه ی قــدسی تو بــالاتر نیست تــا روز ابــد اگـــر بـمـانـــد دنــیــا غیر از تو کسی هم نفس حیدر نیست ای شــان نــزول هـمه ی آییـن هـا بی معـرفت مهـر تو پـیـغـمـبر نیست هــر روز می آیــد دم در بـابـایـت یعنـی احــدی از گـل من بهتـر نیست این واجب عینی است ببـوسد دسـتت این مهر پدر به ناز یک دختر نیست یعنی که تویی بــانی خلقت زهــرا یعنـی که تویی راه سعادت زهـرا ای بال و پر فرشته ها دورو برت ای حــور زمین که آسمان زیر پرت بـا پــای ورم کــرده سـر سـجــاده هـرگـز نـشود تـرک دعــای سـحـرت صد بــارشنیده شد که پیغمبر گفت ای روی دو پـهـلــوم فــدایـت پــدرت خـرمـای بـهـشـتی تورا می خواهد ایــن مـعـتـکــف دائـمـی پـشـت درت تـا حـشـر بمـانـد بـه دل دنـیـامــان غـمـنــامــه این زنــدگــی مخـتصرت ای ناله ی جـانـسوز مدینـه زهــرا خـاکستـر تو مانده به سیـنه زهـرا بی تو همه ی باغچه هامان زردنـد از داغ وغمت دوشنبه هـا دل سردند از روز سقیفه تا که بـازوت شکست بر حــرمت این خــانــه بــلا آوردنـد با ضربه ی یک غلاف بی شرم وحیـا ای وای بـمـیــرم چه کـبـودت کـردند تـو رفتی و مـادران این داغ هنـوز مارا به بـهـانــه ی غـمـت پــروردند عجل لـولیک تو بخــوان یا زهــرا ای مادر صاحب الـزمان یـا زهـرا
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
قلم مطهر و صفحه مطهر و تحــریر به آب و تاب کنم وصف آیـۀ تطهـیر تو کیستی که همه قاصرند از درکت چگونه می شود آخر تو را کنم تفسیـر مـقـابــل قــدمت جـبـریـیــل زانـو زد ز بس جلالیت ذات توست عـالـم گیر به پیـشـگــاه شما از خــدا پیـام رسید سلام حضرت کوثر؛ سلام خیر کـثیر قسم به لوح و قلم گــر اراده فـرمایید به باب میل شما می خورد رقم تقـدیر میان خانه نشـستید و ذکــر می گوئـید تمام ارض و سماوات غـرق این تکبیر تمام خلق تو را در نـقاب دیـده و بس فقط خدا رخ تو بی حجاب دیده و بس زمانه ظرف ندارد که تو ظهور کنی کجا به کـوتهی فکـر ما خـطـور کنی اگـر قـنــوت بـگـیــری میـان سجـاده تمام شهر به یک غمزه غرق نور کنی کـلـیم خانـۀ حیدر! به یک دعای سحر سرای کوچک خـانه شبیه طـور کنی تو بهجت دل مولایی و به یک لبـخند وجود خسـتۀ او را پُـر از سرور کنی فضای کوچه پر از عطر سیب میگردد ز هـر دیار اگر لحظه ای عبور کنی تو روح عاطفه ای؛ گرچه من گنه کارم مرا مباد ز خود لحظه ای تو دور کنی غـبـار راهـم و تو سایۀ ســرم هـستی چه غم به روز قیامت تو مادرم هستی دگــر زمــان ســـرور پـیـامـبــر آمـد که گـاه زخــم زبـان قــریش سـر آمد تو هـمـزبــان خدیجه شدی میان رحم که غم مخور شب تنهایی ات سحر آمد برزگ بـانوی کعبه چقدر تنها بود... ز دیــده های پر از مهر او گـوهر آمد شـمـیـم سیب بهشت از حجاز می آید نـگـار ماست غـریـبـانـه از سفـر آمد خدا برای علی خلق کرده است تو را بـرای شیـر خـدا بـهـتـرین سپـر آمـد به روی شانۀ تو بیرق عـلی برپاست علی که فاطمه دارد همیشه پابرجاست کریم شهر علی سفره دار زهــرا بود جـمال حق علی...آینه دار زهـرا بود به دست خالی از این خانه سائلی نرود که در کنار علی خانه دار زهـرا بود قسم به آن زرهی که همیشه پشت نداشت میان دست عـلی ذوالـفـقار زهرا بود اگرچه نام علی هم ردیف با نمک است بر این مـلـیح زمانه نگـار زهـرا بود همه زمین و زمان در طواف روی علیست مطاف روی علی در مدار زهرا بود حسن کریم و حسین دست گیرعالمیان همیشه محـور این اعـتـبار زهرا بود از آن زمان که گل ما به عشق می آمیخت خدا خدایی خود را به پای زهرا ریخت خدا به وسعت عرشش تو را معظم کرد کنیز خویش صدا کرده و مکرم کرد صدای هــر تـپـش توست ذکـر عـلی به این صدا همه ی ذکر ها منظم کرد میان عرصۀ محشر شـفاعت همه را به گوشه ای ز نخ چادر تو محکم کرد سپـس گـشـود مـسیـر ورود جـنت را گــروه فــاطمیون بر هـمه مقـدم کرد چـکـیـدۀ جــلوات تـو و عـلـی روزی حسین گشت و به پا بیرق محرم کرد برای اینکه بمـاند هـمیـشه جـلــوۀ تو میــان قــامت زینب تو را مجسم کرد به هـرم آتش دوزخ بسوزد آن دستی که بین کوچه به یک ضربه قامتت خم کرد میان آن در و دیوار خون تازه نشست بلند مرتبه بودی و حرمت تو شکست
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
پرواز مي دهيم كه بال و پرت كنيم معــراج مي بريم كه پيـغمبرت كنيم ديگر بس است خلوت چله نشيني ات وقتش رسيده است مقرب ترت كنيم دست گل قديمي خود را ازاين به بعد دست تو مي دهيم كه تاج سرت كنيم حالا نماز شكر بخوان فـديه اي بـده تا صاحب زلال ترين كـوثرت كنيم می خواستيم فــرق كني با پـيـمبـران مي خواستـيـم آينـه ی ديگـرت كنيم اين سيب را بگير و برای خودت ببر وقتش شده است فاطمه را دخترت كنيم شـايـسته است ؛ با پدر فـاطمه شدن از خــانـوادۀ پـسـري ابـتـرت كـنـيم ميخواستيم نسل تو زهرا نصب شود ضرب المثل براي عجم تا عرب شود خورشيد، آفتابي انـوار فـاطمه است صبحي اگركه هست بدهكار فاطمه است آئينه اش سه مرتبه خود را ظهور داد پيغمبر و علي همه تكرار فاطمه است هر جلوه ای كه جلوي نوري نميشود زهرا شدن فقط و فقط كار فاطمه است شــام زفــاف پـيـرهن كـهنه می برد اين تازه اولين شب ايثار فاطمه است فــردا اسيـر دست جـهـنـم نمـی شود امروز هركسي كه گرفتار فاطمه است زهــرا اگــر نـبــود ولايت نـداشتـيم گمــراه مي شــديم و هـدايت نداشتيم زهـرا بنـا نداشت خودش را بـنا كند ميخواست، بنده باشد و يا ربـنا كـند مثل عـلـي عـروج نمازش امان نداد اصلا به پـاي پُـر ورمش اعتـنا كند تا كـه مدينه از گـل تـوحـيد پر شود كافي است در قنوت، خدا را صدا كند طبق روال هر شب جمعه نشـسته تا قبـل خودش سفارش هـمسايه را كند دستي كه پيش خانۀ زهرا دراز نيست در شرع بر جنازّ آنكس نماز نيست او آمد و خـزان زمين را بهـار كرد برشاخه هاي شكوفۀ عصمت، سواركرد آيـا بــدون مهــر منـاجــات فـاطـمـه مي شد به سجده كردن خود افتخاركرد؟ وفتي شب زفاف، پيمبر رسيد و بعد بين علي و فاطمه ، تقسيم كار كرد خوشحال شد تمامي احساس معجرش وقتي رسول، فاطمه را خانه دار كرد آن هم براي حاجت مسكين شهر بود روزي اگر ز حـادثه ميل انـار كرد اخلاص پينه هاش هميشه زبانزد است از بسكه دست فاطمه در خانه كار كرد وقـتي تـمام قـاطبه ها بي حماسه بود خود را خميده كرد ولي ذوالفقار كرد پس ميشود براي عوض كردن زمان نـو آوري فــاطـمـه را اخـتـيار كرد بي فاطمه كه شيعه شكـوفا نـمي شود شيـعـه مريد دشمن زهــرا نمی شود دنيا نـديـده است سفـرهاي اين چنين جز درهواي فاطمه پرهاي اين چنين ديــروز می شدند درختان بـدون سر امـروز می دهند ثـمـرهای اين چنين سر مي دهيم و منت ياغي نمي كشيم همواره سر خوشيم به سرهاي اين چنين دارد بساط كفر زمين جـمع مي شود پيچيده در زمانه خبرهاي اين چنين اصلا بـعـيـد نيسـت رو كـنــد به مـا از مادری چنين و پسرهاي اين چنين لبنان مگر چه داشت به جز نام فاطمه آري عجيب نيست ظفرهاي اين چنين دلهاي ما هميشه پُر از ياد فاطمه است اين سرزمين قلمرو اولاد فاطمه است
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
در آســـــمان ندیده کسی أختری چنین یزدان نهفته در صدفش گوهری چنین سیب بهشتی است به دامــان مصطفی هرگز نداشته پدری دخــــتـــری چنین جز فـاطمه که ( أم أبیها ) لقب گرفت دیگر نبوده بــــهر پـــدر مادری چنین
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
زهرا بهانه ای ست که عـالم بنا شود او آمـــده کــه مـادر آئـــیـنـه هـا شود او آفــریده گشت که یــک چند مدتی نـور خدا بـه روی زمین جابه جا شود او از خدا رسیـــد به پیـــــغمبرخــدا تا قـفـل پـلکهــای شـده بـسته وا شود او آفریده شدکه دراین روزهای سخت زهرا شود؛علی شود ومصطفی شود او مادر تمامیِ دلهــــای حیـدریـست بایـد که کُـفـو فاطـمه شیـر خـدا شود هرکس مگر که مادرمعصوم میشود او آمــده که مــادر کـرب و بلا شود زهـرا اگر نبود چگونــه بـه عالمی؟ صدها روایت از مِی کوثرعطا شود بی اذن فاطمه کسی اصلاًاجازه داشت؟ برروی خاک و اوج فلک پیشوا شود ای خوش بحال آنکه درآن لحظه حساب بـا انـتـخـــاب مـادری او سَــوا شـود مادر سلام روز ظهورت مبارک است لعنت برآنکه منکر صـدق شـما شود ما را گــدای خانه لطفت حساب کن ما را بــرای نوکــــریت انتخاب کن مادرتویی که قدر شما بی نهایت است هرجمله ی تو شامل صدها روایت است درهر کجا که نام شما ذکر می شــود تفسیر پایداری وصبر وصلابت است جبریل باهزار ملک ریزه خوارتوست سوگند خورده هرشبِ اینجا ضیافت است هر کس مقـام نوکریت را فـروختــه جان حسین و جان حسن بی لیاقت است تاریخ ثبت کرده که این جان نثـاری ات بهـرعـلـی نـمـونه اصل ولایت است سلمان زخاک خانه تو رزق می گرفت این است روزوشب همه کارش ارادت است شاگـرد برتــرین تو واللهِ زینب است تندیس عفت است؛ خداوند عصمت است از گرد چادرت همه عالم درست شد صدها هزار بیرق و پرچم درست شد خورشید سبز نیمه شبِ انــتظار، تو شـیریـنی همیــشه فـصل بـهـار، تــو ابری ترین هوای تو سجاده های شب هر روزتا به شب نفس روزه دار تو ای رحمت تو شـامـل حال تمام خلق روی سرم دوباره ز رحمت بـبار تو ماهرچه هست از تو ولطفت گرفته ایم تــا روز حشر پیـش خدا اعتـبار، تو ما باعـلی امام تو؛هم رأی می شویم هـر دم برای شیر خدا ذوالفـقار، تـو آن روز که تـمـامی مردم پیـــاده انـد بـر روی ناقه های بهشتی سـوار، تو محشر به نام پاک تو محشورمیشویم بی اذن تو ز درب جنان دور میشویم توآمدی که در شب دلهـــا قمر شوی در سیـنۀ شکـسـتۀ دوران گُهر شوی توآمــــدی که قـامت دیـن را بپا کنی بر شاخه های نخل ولا برگ و بَر شوی تو آمدی که سوره کــوثر بــــیاوری تو آمـدی برای عـلی بـال و پرشوی توآمدی که مادری ات رانشان دهـی تـو آمدی که مـادر کــل بـشـر شوی مـــــعنای اصــل ام ابیها فـقـط تویی تو آمـدی کـه باعـث فـخـر پدر شوی تـو آمدی که در دل دریای شعله هـا مثل کـتاب سـوخته ای شعله ور شوی تو آمدی که برلب سادات روز و شب شـعـر بلـند مـادرم و مـیـخ در شوی تو آمدی که باطن شهری عـیان شود تو آمدی که شاهـد مرگ پـسر شوی من که برای مدح تو چیزی نـداشتـم تنها قلــم بــــه صفحه قـلـبـم گـذاشتم
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
شنـیده می شود از آسمان صدایی که کشیده شعر مرا بـاز هـم به جایی که نبود هـیچ کسی جز خدا، خدایی کـه نــوشت نـام تو را، نــام آشـنایـی که پس از نـوشتن آن آسمان تبـسم کـرد و از شنیدنش افلاک دست و پا گم کرد نوشت فاطمه، شاعر زبانش الکن شد نوشـت فاطمه هفت آسمان مزین شد نوشت فاطمه تکلیف نور روشن شد دلیـل خــلق زمین و زمان معـین شد نوشت فاطمه یعنی خدا غزل گفته اسـت غزل قصیدۀ نابی که در ازل گفـته است نوشت فـاطـمه تعریف دیگـری دارد ز درک خـاک مـقــام فـراتـری دارد خوشا به حال پیمبر چه مادری دارد درون خـانـه بهـشت مـعـطـری دارد پدرهمیشه کنارت حضور گرمی داشت برای وصف تو ازعرش واژه برمی داشت چراکه روی زمین واژۀ وزینی نیست و شأن وصف تو اوصاف این چنینی نیست وجای صحبت این شاعرزمینی نیست و شعر گفتن ما غیر شرمگینی نیست خدا فراتراز این واژه ها کشیده تو را گمان کنم که تورا، اصلا آفریده تو را که گِرد چـادر تو آسمان طواف کنـد و زیر سایـۀ آن کـعـبه اعـتکاف کند ملک بـبـیـنـد و آنگـاه اعـتـراف کـند که این شکوه جهان را پُرازعفاف کند کـتاب زنـدگی ات را مرور باید کرد مرور کوثر و تطهیر و نور باید کرد درآن زمان که دل ازروزگاردلخوربـود و وصف مردمش الهاکم التکاثر بود درون خـانـۀ تو نـان فـقـر آجـر بـود شبیه شعب ابی طالب از خدا پُـر بود بهـشـت عـالم بالا برایت آمـاده است حصیرخانۀ مولا به پایت افتاده است به حکم عشق بنا شد درآسمان عـلی علی از آن تو باشد، تو هم از آن علی چه عاشـقـانه همه عمر مهربان علی به نان خشک علی ساختی به نان علی از آسمان نگـاهت سـتاره می خـواهم اگر اجازه دهی با اشـاره می خـواهم به یاد آن دل از شهـر خـسته بنویسم کنـار شعـر دو رکعت نشسته بنویسم شکـسـتـه آمده ام تا شکـسـته بنـویـسم و پیش چشم تو با دست بسته بنویسم به شعر از نفـس افـتاده جان تازه بده و مادری کن و این بار هم اجازه بده به افـتـخـار بـگـوئـیم از تـبار تـوأیـم هنوز هم که هنوز است بی قرار توأیم اگرچه ماهمه در حسرت مزار توأیم کنار حضرت معصومه در کنار توأیم فضای سینه پر ازعشق بی کرانۀ توست کرم نما و فرودآ که خانه خانۀ توست
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
صبح طلوع زهـرۀ زهـرا رسـیـده است پـایـان ظـلـمت شـب یـلـدا رسـیـده است ای روزگــار، دورۀ هـجـران تـمـام شـد یعنی برات وصل به امضا رسیده است بگشای چــشم شـوق به سوی فرشـتگان ای بــاغ گـل زمان تـمـاشـا رسیده است
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
آن شب زمين مكه بر خـود ناز مى كرد با ناز خود درهاى رحمـت باز مى كرد آن شب شفق درباغ دلها لاله مى كاشت آن رابه عشق يارهجده ساله مـى كاشـت آن شب سپيده جامه برتن چاك مى كرد گرد ملال از روى احـمد پــــاك مى كرد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
بين محراب ازل گـرم سـجــودي بـانو اولـيـن فـاطـمـۀ صبـح وجـودي بـانـو سرّ«لولاک» که تکليف مرا روشن کرد علـت خـلـقـت افـلاک تـو بـودی بـانو کس ندانست که جبريل نگاهت يک عمر با خدا داشت عجب گفت وشنودي بانو هر سحرگـاه تــو معـراج دمـادم داري بـال پـرواز تو نشناخت فـرودي بـانو بـاز از جنـت الاعلای تو سمت ملکوت هر ملک آمده با کشف و شهودی بانو پلک بر هم زدی و عشق به جريان افتاد صد و ده پنجره اعـجاز گـشودي بانو آمــــدی آیــــنــۀ نـور الهـــی بــاشـــی حسـن مطــلق شوی ولا یتناهی باشی عصمت حضرت حق شد متجلي در تو مـيفـرسـتـد خـود الله تـحـيـت بـر تـو روي لـب زمــزمـۀ نـابِ تبـســم داری با خدايـت چـــه کـليـمانه تکــلم داری آسمان با تو و تسبيح لبت مأنوس است روشني بخش دل و جان تو يا قدّوس است آمــدی آینــــۀ عــصمـت ایــزد بــاشـی آمـــدی ام ابـیــهــای مــحـمـد بـاشــی نبي الله بـه ديـدار تــــو عـــــادت دارد با تمـاشای تو هر لحظه عبـادت دارد قلب پر مِهرتو گنجينة الاسرار نبيست کوثری سهم جهان درطلب تشنه لبيست آمدی فاطـمــه صبـح ازلي روشـن شد آمدي فـاطمه چشمان عـلی روشن شد چشم مولاکه شد از نو رتو روشن ای ماه گـفـت: لا حــــول و لا قــوة الا بــا لله نام تو فاطمه يا فاطمه تسبيح عـلی ست ياد تو لحـظۀ اعجاز مفـاتيح علي ست عاشقانه تو که با ياد عـلـي مـی خـواني دم به دم در همه جا نادعلي ميخواني شده تسبيح لـبـت نغـمــۀ حـيـدر حـيـدر ذکر هر روز و شبت نغمۀ حيدر حيدر با تو تکليف قدر حکم قضا معلوم است در کنار تو دگر صبر ورضا معلوم است تو که در بندگي و زُهد و وفــا دريايی پـارۀ قـلـب نـبـي، انـسـيـة الـحـورايي لحظه هايت همه ايثـار، صداقت، تـقـوا راضيه، مرضيه، صديقه، زکيّه، زهرا حب تو موهبت حضرت حـق در دل هاست خانه ات تا به ابد مقصد سرمنزل هاست خانۀ ساده ات ازصدق وصفا لبريزاست قلب سجاده ات از شور دعا لبريزاست رحمت وجود وسخا جلوه اي ازآيۀ توست که مُقدّم به تو يا فاطمه همسايۀ توست خانه داري تو که شهـرۀ آفـــاق شــــده عرش أعلی به تماشای تو مشتاق شده هر کس از باغ بهشت توسخن ميگويد از بـزرگي و کرامات حـسن ميگويد بر سر دوش نبي نور دو عيـنـي داری جان عالم به فدايت! چه حسيني داری در کرمخـانـۀ لطـف تـو مـقـرب بـاشـد هر که خاک قدم حضرت زينب باشد قدر يک گوهر يکدانۀ تو مکـتوم است ام کلثوم تو مـانند خودت مظلوم است از نگاه تـو فـقــط نــور خــدا مـيبـارد هر کسي نـام تو را روي لبش ميآرد نا خودآگاه دلش چشمه ای از ايـمان است هرکسی نيست دراين دايره سرگردان است بين دسـتان تـو دسـتـاس اگـر ميگـردد گردش کون ومکان هم به تو برميگردد آسمان محــو تو و این همه معصوميّت گـرهـي زد بـه پـر چـادر تو بـا نـيّت چادرت مظهر تقوا و عفاف است ببین آسمان دور سرت گرم طواف است ببین هر کسي نزد تو احساس بهـشتـي دارد چــادرت رايحـۀ يـاس بـهـشـتي دارد چه بگويم که بود فاطمه جان درخور تو عالمي گـشتـه مـسلمان تو و چادر تو مدحت اي سورۀ بي خاتمه کی کار من است شرح اوصاف تو يا فاطمه کی کارمن است جنتي هست اگر، شمس دل افروزش تو عالمي هست اگر،ماه شب و روزش تو کيست که رتـبـۀ والاي تــو را دريـابـد خـاک زيـر قـدمـت مـرتـبـۀ زر يـابـد آب مهريۀ تو گـشـتـه و تـطهــيـر شـده در دل شيعه فقـط مهر تو تکـثـير شده حب تو روشني عـرصـۀ محـشـر باشد در دل هـر که ولاي تو و حـيدر باشد ميشود با نظر لـطـفـت الـهــي، مـادر به سوی جنت الاعلای تو راهی، مادر اين تويي که همه جا اذن شفاعــت داری تو که در هر نفست صبح هدایت داری انقلاب تــــو شــده مـبــدأ ايـمـان مـادر شده مديون تو و خون تو، قرآن مادر با وفــاداري تــــو راه ولايت باقيست راه ايثار و صبوری و شهادت باقيست یک تنه در وسط کوچه قیامــت کردی بسته شد دست علی و تو امامت کردی با قيامت به همه درس بصــيرت دادی تو به دين بار دگر شوکت و عزّت دادی نقش يا فاطـمه سر بـنـد مجــاهـدها شد امـتــداد ره تـو نـهضت عـاشـورا شد مکتب سرخ تو الحق که حسيني ها داشت نسل نورانيات اي عشق؛خميني ها داشت ماند نام تو و در کل جهـان نامـــي شد نـور تـو مــطلع بيـداري اسـلامي شد همه دنيا شده فـريـاد عــدالت خــواهي کاش ايـن جمعه شود با مددِ تو راهي آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست عـالـمي منتـظـر گفـتـن بسم الَّله اوست کاش ميآمد و بـوديـم کنـارش، يـارش هر کجا هست خدايا به سلامت دارش
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
دنیا به کام تلخ من امشب عسل شده است شیرین شده است وماحصلش این غزل شده است تـاثـیـر مهــر مــادریت بوده بـر زبــان این واژه ها اگر به تغزل بدل شده است مادر! حـضور نام تو در شعــرهای من لطف خداست شامل حال غزل شده است غیراز تو جای هیچ کسی نیست در دلم این مسأله میان من و عشق حل شده است سیــاره ای که زهــره نـشد آه می کـشد آه است و آه آنچه نصیب زحل شده است زهــرایــی و تــلألـــو نـور مــحــبـتـت در سینه ام ز روز ازل لم یزل شده است با نام تو هوای غـزل معنوی شده است بی اخـتـیار وارد این مـثـنوی شده است هـرگز نبوده غـیــر تو مضمون بهتری تنـهــا تـویــی که بر سر ذوقم می آوری نامت مــرا مسافر لاهــوت کـرده است لاهوت را شکوه تو مبهـوت کرده است از عــرش آمـدی و زمین آبــرو گرفت بایــد برای بـردن نــامت وضـو گـرفت نـور قــریـش! تا که تویـی صاحب دلـم غــرق خـداست شـعـب ابـی طالـب دلـم عمرت نفس نفس همه تلمیح زندگی است حرفت چراغ راه و مفاتیح زندگی است از این شـکـوه، سـاده نباید عـبـور کرد بـایــد مــدام زنـدگــیـت را مـرور کـرد چون زندگیت ساده ترازمختصر شده است پیش تجـمـلات، جهازت سپـر شده است آیـیـنـه ای و سنگ صبــور پـیــمـبـری در هـر نـفـس برای پــدر مثـل مـادری اشک شما عذاب بهشت است، خنده کن لبخندت آفـتـاب بهشت است، خـنـده کن دنــیــای ما نــبــوده بـرازنــده ی شـمـا هـجــده نفس زمیــن شده شرمآنـدۀ شـما آیـیـنـه ای نــهــاده خــدا بـیـن سـیـنـه ام حس می کـنــم مــزار تو را بین سینه ام مانـنـد آن خسی که به میـقـات پـر کشید قـلـبــم به سوی مـادر ســادات پـر کشید
: امتیاز
|